فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز
+ دلم میخواد صدات کنم بهزاد






kolbe asheganeye ma 2ta

taghdim b tamame asheghaye donya

دلـــم مــی خــواهــد نــامـــت را صـــدا کــنـــم ...


  یـــک طــور دیـــگــر


  جـــوری کـــه هــیــچ کــس صــدایــت نـکــرده بــاشـــد


  یــک طـــور کـــه هــیــچ کــس را صــدا نـکــرده بـاشم


  دلـــم مــی خــواهـــد نــامـــت را صـــدا کــنــم ...


  یــک طــور کــه دلـت قرص شود که من هستم


  یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی ...


نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:5 توسط ma2ta| |

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم...

نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:2 توسط ma2ta| |

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت و آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد، از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟  شاگردان جواب دادند: " 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم "
 
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
 
 
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید:
خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود.
عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است ؟ 
شاگردان جواب دادند: نه 
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟
در عوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقا مشکلات زندگی هم مثل همین است.
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید اشکالی ندارد. 
اما اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.

فکر کردن به مشکلات زندگی مهم است، اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید و هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

 
به نظرم جالب بود تقدیم به آقایی من که انقدر به سختیا فکر نکنه

نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:55 توسط ma2ta| |

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:58 توسط ma2ta| |

بهت نمیگم دوست دارم،ولی قسم میخورم که دوست دارم/
بهت نمیگم هرچی که میخوای بهت میدم ،چون همه چیزم تویی/
نمیخوم خوابتوببینم،چون توخوش تر ازخوابی/
اگه یه روز چشمات پرازاشک شدودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صدام کن بهت قول نمیدم ساکتت کنم،اما منم پابه پات گریه میکنم/
اگردنبال مجسمه ی سکوت میگشتی صدام کن،قول میدم سکوت کنم/
اگه دنبال یه خرابه میگشتی که نفرتتو توش خالی کنی ،صدام کن چون قلبم تنهاست/
اگه روز خواستی بری قول نمیدم جولوتو بگیرم،اما باهات میدوم/
اگه یه روز خدایی نکرده خواسته بمیری قول نمیدم جولوتو بگیرم،اما اینو بدون من قبل از تومیمیرم/


دوست دارم بی نهایت تا قیامت با صداقت

نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 14:29 توسط ma2ta| |

چه حس خوبیه این که تو هستیو                                     عاشق تر از خودم پیشم نشستیو

عادت میدی منو به مهربونیات                                          تا من نفس نفس دیونه شم برات

چه حس خوبیه این که تو با منی                                     این که به رویه من لبخند میزنی

این که به فکرمی به فکر من فقط                                     هرچی نگاهت کنم سی نمیشم ازت

با تو به زندگیم دلخوشی اومده                                       خوشبختی منو چشمات رقم زده

چه حس خوبی شیرینه لحضه هام                                   شادم کنار تو همینو من میخوام

نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:33 توسط ma2ta| |

سالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگرد یکی شدنمون خجسته باد

 

 

آرزو می کنم در این روزای آخر پاییز برگ ریز...

                            فرو افتادن هر برگ آمینی باشد

برای آرزوهای قشنگت باشد همسر خوب  و مهربانم عزیزدل بهزاد


 

 

نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:23 توسط ma2ta| |

سلام عزیزم

مگه میشه روز به این مقدس و عزیزو فراموش کنم

خیلی خوشحالم که بهونه ای پیدا کردم برای نوشتن چند خطی برای تک ستاره قلبم .

نمیدانم این نوشته ام رو چه جوری شروع کنم ، شنیدم نوشتن خیلی آدمو سبک میکنه ، حرف برای گفتن زیاد دارم ولی دستام قادر به نوشتن یا تایپ کردن نیست.

شنیدی میگن خیلی دور ، خیلی نزدیک ؛ دور دستهایم میباشد نزدیک دلم ، که از همان نگاه اول تقدیم وجود نازنینت کردم

زهــــــــــــــــــــــــرا جونم فقط اینو میتونم به جرأت بگم    

                     خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــی دوستت دارم

                                                این جمله رو از ته دلم بهت میگم ...

epnztw8m39tonomlpzo2.jpg

 

به داشتن خانومی مثل تو خیلی افتخار میکنم زهـــــــــــــــــــــــــرا جونم

لنگر عشق زدم به دل طوفانی تو

                             تکیه گاهم شده ساحل بارانی تو

                                                      در گلستان وجودم گل زیبای منی

نازنینم چه بگویم که تو دنیای منی


از خدا ممنونم که تو رو سر راه زندگی من قرار داده تا با تو معنی عشق واقعی رو بفهمم

 

نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:49 توسط ma2ta| |

مهربانم

با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست ، این را به آسمون بگو .

تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی.

سالروز یکی شدنمان خجسته باد

 

اگر در این جهان کسی هست که با دیدنش رگ رخسارت تغییر میکند

وصدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد.

مهم نیست که او مال تو باشد، مهم این است که فقط

باشد ، زندگی کند ، نفس بکشد و لذت ببرد

پس باش و زندگی کن و نفس بکش و لذت ببر عشق من

نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 16:6 توسط ma2ta| |

نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 16:5 توسط ma2ta| |

سلام عشقم

خوبی قربونت برم؟

الان که اینارو مینویسم تو رفتی سرکار

میدونی امروز چه روزیه؟

.

.

.


:ادامه مطلب:
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:25 توسط ma2ta| |

 

 

 عشق                                      بيداد    من

باختن                يعني                    لحظه                 عشق

جان                          سرزمين             يعني                        يعني

زندگي                                 پاک من عشق                               ليلي و

قمار                                                                                    مجنون

در                                عشق يعني مجنون  ...           شدن

ساختن                                                                               عشق

دل                                                                                   يعني

كلبه                                                                        وامق و

يعني                                                                   عذرا

عشق                                                           شدن

  من                                                عشق

 فرداي                                يعني

  كودك                        مسجد

  يعني             الاقصي

عشق  من

نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:9 توسط ma2ta| |

دلم میخواد صدات کنم 

تو آسمون عشق من پر بزنی نگات کنم 

دلم میخواد جونو تنو فدای خنده هات کنم 

من بشینم رو به روتو سیر ببینم نگات کنم 

دلم میخواد از عشق تو سبد سبد گل بچینم 

از از اون نگاهه خوشگلت بد جوری من جون میگیرم

عشقه منی دوست دارم برای چشمات میمیرم

 

13197012041[1].jpg

 

نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:5 توسط ma2ta| |

دلم برات تنگ شده.....اما من...من ميتونم اين دوري رو تحمل كنم... به فاصله ها فكر نميكنم ...... ميدوني چرا؟؟ آخه... جاي نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام ميتونم استشمام كنم....رد احساست روي دلم جا مونده ... ميتونم تپشهاي قلبت رو بشمارم...........چشماي بيقرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن.......حالا چطور بگم تنهام؟؟چطور بگم تو نيستي؟؟چطور بگم با من نيستي؟؟آره!خودت ميدوني....ميدوني كه هميشه با مني....ميدوني كه تو،توي لحظه لحظه هاي من جاري هستي....آخه...تو،توي قلب مني...آره!تو قلب من....براي همينه كه هميشه با مني...براي همينه كه حتي يه لحظه هم ازم دور نيستي...براي همينه كه ميتونم دوريت رو تحمل كنم...آخه هر وقت دلم برات تنگ ميشه...هر وقت حس ميكنم ديگه طاقت ندارم....ديگه نميتونم تحمل كنم...دستامو ميذارم رو صورتم و يه نفس عميق ميكشم....دستامو كه بو ميكنم مست ميشم...مست از عطر ت. صداي مهربونت رو ميشنوم ...و آخر همهء اينها...به يه چيز ميرسم.....به عشق و به تو.....آره...به تو....اونوقت دلتنگيم بر طرف ميشه...اونوقت تو رو نزديكتر از هميشه حس ميكنم....اونوقت ديگه تنها نيستم
حالا من اين تنهايي رو خيلي خيلي دوسش دارم.. به اين تنهايي دل بستم...حالا ميدونم كه اين تنهايي خالي نيست...پر از ياد عشقه.. پر از اشكهاي گرم عاشقونه ...

نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:24 توسط ma2ta| |

آرزومه که یه روز تو کلبه ی قشنگمون

یه شب صاف مهتابی، با دیوارای عنابی

دست بکشم رو گونه هات،خیره بشم به اون چشات

حس کنم کنارمی،تو آغوش گرم منی

سرت رو شونه هام باشه،دستات توی دستام باشه

نگات تو چشم من باشه،لبات روی لبهام باشه

از عشق هم گر بگیریم،از امروز و فرداها بگیم

با این دلهای پاکمون،یه جشن کوچیک بگیریم

نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:15 توسط ma2ta| |

یادت باشه...

گاهی وقتا مثلا آخر شب که می خوای بخوابی یه دل تنهایی هست که یکم اونور تر از تو می تپه

واسه تو...

یادت باشه که فقط تو بودی که تونستی وارد قلبم بشی بدون اینکه قفلشو بشکنی...

یادت باشه من هر شب با اسمت همصدا می شم وتورویاهام با تو حرف می زنم تا سبک بشم

تویی که حتی یادت و خیالت هم آرامش بخشه...

هیچ میدونی که وقتی یه کوچولو ازم دور میشی من چقدر غصه دار می شم ؟

 اون موقع است که چشمای غمگینم

دنبال چشمای سیاه قشنگت میگرده که با هر بار نگاه کلی انرژی ازشون دریافت کنه...

دستام دنبال دستای مهربونت میگرده تا احساست کنه...

بدون که هستی...

همیشه میمونی زهرایم...

خودت میدونی که این واژه ها نمیتونه اون چیزی که تو عمق وجودمه ابراز کنن...

وقتی میخوام از تو بنویسم نه تنها واژه ها در مقابلت کم میارن...

بلکه حتی به احترام حضور سبز و مهربونت سره تعظیم در مقابلت خم می کنند....

(زهرایم این نوشته شاید اصلش ماله من نباشه ولی انگار حرف دلمه که به نوشته تبدیل شده چندجاشو اضافه کردم منم میخوام اینو تقدیمت کنم )

نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:54 توسط ma2ta| |

پسری ک از یه شهر دیگه میکوبه میاد دنبال تو

پسری که بدون ترس ومحکم همه جا دستاشو دورت حلقه میزنه

پسری که اس ام اس هاش کوتاه اما پر احساسه

پسری که دستات رو نو چراغ قرمز خیابونامحکم تر میگیره

پسری که بی هوا برات اس ام اس های غمگین می فرسته

پسری که تو بیرون رفتنای دسته جمعی ساکت تر از همیشه است

پسری که وقتی داری حرف میزنی تو صورتت لبخند میزنه

پسری که که موهاتو از جلوی چشمات میزنه کنار

پسری که وقتی تو خودتی قلقلکت میده.......

(این پسر وجود نداره)

 

این متن رو چند روز پیش یکی از بچه های کلاسمون رو تخته ی کلاس نوشت.

اما وقتی جمله ی توی پرانتزو نوشت...

یهو من بی اختیار با صدای بلند گفتم نهههههههه

وجود داره

این پسر عشق منه

همه نگام میکردن اما من با افتخار گفتم آره بهزاد من اینجوریه

 

بی نهایت دوستت دارم

نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:8 توسط ma2ta| |

 سوختن با درد نسبت داشتن

 

                    عشق دريک جمله يعنی انتظار


                                انتظار روز رجـــعت داشتن

  

                                       عشق يعنی مستی و ديوانگی

  

                                                عشق يعنی در جهان بيگانگی

 

                                       عشق يعنی شب نخفتن تا سحر

  

                              عشق يعنی سجده ها با چشمان تر

 

                     عشق يعني سر به در آويختن

 

             عشق يعنی اشک حسرت ريختن

 

  عشق يعنی در جهان رسوا شدن

 

 

                                           (  عشق یعنی تو زهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا  )


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:47 توسط ma2ta| |

بیا تا مقدسترین عشق دنیا را به همگان نشان دهیم.
بیا تا طعم شیرین ترین عشق دنیا را بچشیم.
بیا تا بهترین لحظه ها را در عشقمان مهیا کنیم.
بیا تا گرمی عشقمان را در قلبهایمان احساس کنیم.
بیا تا عشقی یکدل و یکرنگ داشته باشیم.
بیا تا غروب غم انگیز عاشقان را با نشان دادن معنی واقعی عشقمان به همگان زیبا کنیم.
بیا تا فاصله عاشقان را با ثابت کردن معنای واقعی عشق را از بین ببریم
و فاصله بین عاشقان را کم اهمیت جلوه دهیم.
بیا تا ثابت کنیم ما می توانیم در میان تمام عاشقان برای همیشه عاشق بمانیم.
بیا تا در میان فصلهایمان فصل خزانی نداشته باشیم و تمام لحظه ها و فصلها بهاری بیش نباشد
!
بیا تا شبهای با هم بودنمان را پر از ستاره کنیم.
حالا بیا که همدیگر را باور کرده ایم!

نوشته شده در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,ساعت 16:13 توسط ma2ta| |

ریتم خنده هایت را دوست دارم


                            تو بین تمام آدم ها

                                       

                                        در این کُره ی خاکی


                           تافته ی جدا بافته ای


              لبخند بزن زنِ من …

 

i kiss zahra

نوشته شده در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:39 توسط ma2ta| |

باور نکن تنهاییت را

تا یک دل و یک درد داری

تا در عبور از کوچه ی عشق

به دوش من سر میگذاری

باور نکن تنهاییت را

من با توام تنهای تنها

من با توام هرجا که باشی

حتی اگر یک لحظه یک عمر باهم در این دنیا نباشیم

این ها را بگذار بگذر با من بیا تا کعبه ی دل

باور نکن تنهاییت را من با توام منزل به منزل

 

i love you too behzaaaaaaaaad

نوشته شده در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:26 توسط ma2ta| |

خیلــــــــــــــــــــــــــــــی دوستت دارم عزیزدلم


قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت